برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 42
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 39
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 43
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 36
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 36
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 58
نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر
می شود بعد تو بابا، تک و تنها، مادر
چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچه ی شُوم
پس از آن حادثه افتاده ای از پا، مادر
آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی
لرزه ی دست تو لرزانده دلم را مادر
من و بی مادری، ای وای، برایم زود است
کاش می شد که از اینجا بروم با مادر
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 63
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 50
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 75
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها… سایهای دیدم شبیهت نیست، اما حیف
ای کاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچهها را یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمیآرم تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب
ر افشار...برچسب : نویسنده : mahdi1667 بازدید : 50